لانا دختر کوچولوی بامزه ای بود با موهای قهوه ای و چشمان درشت آبی. او لباس قرمزی می پوشید که مادربزرگش برایش دوخته بود. یک روز آفتابی، لانا با مادرش به باغ رفتند. در باغ، درختان میوه های رنگارنگ داشتند. سیبهای قرمز، گلابیهای زرد و هلوهای نارنجی. لانا خیلی خوشحال بود.
مادرش به او گفت: "لانا جان، امروز قراره شمعهای رنگی برای کیک تولد عمو امیر درست کنیم. " لانا با ذوق گفت: "وای چه خوب! من عاشق شمعهای رنگی هستم!"
آن ها به خانه برگشتند. روی میز آشپزخانه، مواد لازم برای درست کردن شمعها چیده شده بود: موم، رنگهای خوراکی، فیتیله و قالبهای کوچک. لانا با هیجان شروع به کمک به مادرش کرد. اول، موم را آب کردند. بعد، رنگهای خوراکی را به موم اضافه کردند. لانا با دقت هر رنگ را در یک کاسه جداگانه ریخت.
وقتی موم آماده شد، لانا و مادرش فیتیلهها را در قالبها قرار دادند و موم رنگی را با دقت در قالبها ریختند. لانا خیلی مراقب بود که موم داغ به دستهایش نخورد. او خیلی کوچک بود و به کمک مادرش نیاز داشت تا از سوختگی جلوگیری شود.
بعد از مدتی، شمعها آماده شدند! شمعهای قرمز، زرد، سبز و آبی. لانا از دیدن شمعهای رنگارنگی که خودش درست کرده بود خیلی خوشحال شد. او یکی از شمعها را بلند کرد و گفت: "مامان ببین! چقدر قشنگ شدن!"
مادرش لبخندی زد و گفت: "آفرین لانا! تو خیلی باهوش و با حوصلهای هستی. "
آن ها شمعها را روی کیک تولد عمو امیر گذاشتند و همگی دور هم تولد عمو امیر را جشن گرفتند. لانا خیلی خوشحال بود که توانسته بود در جشن تولد عمو امیر شرکت کند و به او هدیه ای بدهد که خودش ساخته بود. او فهمید که کمک کردن به دیگران و انجام دادن کارها با حوصله و دقت چقدر می تواند لذت بخش باشد.
اخلاق و موضوع ماجراجویی لانا و شمعهای رنگی
- نتیجه اخلاقی داستان این است که با صبر و حوصله و دقت میتوان کارهای خوبی انجام داد و به دیگران کمک کرد.
- موضوع داستان این است کمک کردن به دیگران و صبر و حوصله
Originally published on StoryBee. © 2025 StoryBee Inc. All rights reserved.